دانلود رمان دستخط خدا نوشته فاطمه حیدری با لينک مستقيم

دانلود رمان دستخط خدا با فرمت های اندرويد، آيفون، پی دی اف، جاوا
موضوع رمان دستخط خدا: عاشقانه ، مذهبی
نويسنده رمان: فاطمه حیدری
تعداد صفحات رمان: 286 صفحه

دانلود رمان دستخط خدا

خلاصه داستان: تمام این هفت سال رنج را با خود می اندیشیدم که از نعمت مادر شدن محروم بودم.
چقدر خوشحال بودم از حسی که داشتم، چقدر خوب است گاهی اجاق زندگی ات کور باشد.
به او فهماندم…
به کثیف ترین مرد در زندگیم فهماندم که از من ثمره ای نیست.
آدمها چیزهایی را که به نفعشان باشد خوب می فهمند و خدا نکند اگر نفعی داشته باشی، به روی خود نمی آورند که روزی مسایل سخت هندسه را هم از بر می کردندا
زن گرفت زنه دوم، اما این بار به نفع من تمام شد.
بگذار اصلاح کنم آدم ها گاهی ناخواسته هم به نفع دیگران قدم اشتباهی برمی دارند…
قسمتی از رمان دستخط خدا
ﻣﺎه اول: ﻣﺎه ﻗﻠﺐ
(در اﯾﻦ ﻣﺎه ﻗﻠﺐ ﺟﻨﯿﻦ اوﻟﯿﻦ ﭼﯿﺰﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﮑﯿﻞ می شود…

ﺟﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻗﺮآن ﻣﺠﯿﺪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﮑﻪ ﮔﻮﺷﺘﯽ ﺟﻮﯾﺪه در رﺣﻢ ﻣﺎدر زﻧﺪﮔﯽ را آﻏﺎز می کند.)
آرام آرام ﺳﺮ می خورم و روی ﺻﻨﺪﻟﯽ آﺑﯽ رﻧﮓ آزﻣﺎﯾﺸﮕﺎه می نشینم.
اﺷﮏ از ﭼﯿﻦ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳﺮک می کشد!
در ﺑﯿﺴﺖ و ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺮگ ﺟﻮاﻧﯽ را ﺑﻪ ﭼﺸﻢ می بینم! ﻣﻦ زن ﻏﻢ دﯾﺪه روزﮔﺎرم…
ﺧﻂ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎ ﺣﺴﺮت ﻧﮕﺎﻫﻢ می کنند، ﻣﻨﺤﻨﯽ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺑﻪ راﯾﺤﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻌﻄﺮ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ اﻣﺮوز، وﻗﺘﯽ ﺑﺮگه ی آزﻣﺎﯾﺶ ﻫﻤﺮاه ﻋﻼﻣﺖ + روی زﻣﯿﻦ می نشیند!
و اﯾﻦ اشک های ﻣﻦ اﻧﺪ ﮐﻪ داﻧﻪ داﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﻘﻮط از ﻧﺎودان ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺧﻮدﮐﺸﯽ می کنند.
ﺑﺎ دﺳﺘﯽ ﻟﺮزان زﯾﺮِ ﺷﮑﻤﻢ را ﻟﻤﺲ می کنم.
ﺑﯿﻦِ ﺑﺎران ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪ می زنم، ﺻﻮرﺗﻢ ﺗﻌﺠﺐ می کند ﺑﯽ ﺷﮏ!
ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ را روی ﻫﻢ ﻓﺸﺎر می دﻫﻢ، ﺳﺮم را…

آپلود رمان آموزش دانلود

نویسنده و ناشر محترم اگر خواستار حذف این رمان از تارنمای novelz.ir هستید وارد لینک زیر شویدفرم درخواست حذف رمان

گزارش مشکل پیامک به پشتیبانی
دانلود جدیدترین رمان ها از کانال دانلود رمان :) عضویت در کانال دانلود رمان
3 نظر ارسال شده
  1. نگار گفت:

    رمانی فوق العاده زیباست.
    پیشنهاد می کنم رمان های ایشون که عبارتند از:
    اینجا زنی عاشقانه می بارد ۱و۲،

  2. M گفت:

    نمی دونم چی بگم هنوز هم از خواندن این داستان در شوکم. مخصوصا پایان سنگینش. از نظرم با وجود دردناکیش خیلی زیبا بود. فقط دلم جایی خیلی رخ نشانم می داد که می گفت و خدا لبخند می زند. دلم برای امیر علی قصه خیلی سوخت. چقدر خانم حیدری دختر های داستانش را دوست دارد که هیچ شخصی را با بهترین و زیباترین سجایا باز هم لایقش نمی داند. آخر دخترک را با تمام زیبایی هایش به بودن در وصال حق می رساند. خدایی که کمال است. چقدر مناجات های ساناز زیبا بود از آن زیبا تر عشقش و از آن زیباتر تجلی عشقش یعنی مادر و از آن بالاتر خدای نگهبانش. چه جور به طور غیر منتظره ای حکمت ها کنار هم چیده شدند و داستانی فرا سوی انتظار هر خواننده ای در جلوی چشمانم پدیدار شد. چه قدر با عشق هر چند کودکانه ی حسین زیبا عاشقی کردم و این حس خوشایند با تمام دردش را حس کردم. وقتی داستان هایی از این نویسنده محترم میخوانم وافعا در دل و احساس خودم نمی گنجم. باید باید از مرحوم عزیزی که سایت نود و هشتیا رو دایر کرد تا عزیرانی مثل خانم حیدری پگاه عزیزم و… بیایند باشند و کسانی مثل مرا پر از عشق و احساس کنند. واقعا که کاری بزرگ در پس 98 ای ها بود و حالا هم سایت هایی همچون سایت رمان باز
    با تشکر ???

    • سلام بر شما. روح مرحوم عزیزی شاد. ما هم در تارنمای رمان باز می کوشیم تا به بهترین نحو به کاربران عزیز خدمت رسانی کنیم و ادامه دهنده راه عزیزانی باشیم که در گذشته ستون های سایت های رمان را بنا کردند چه عزیزانی که در میان ما هستند و چه عزیزانی که از میان ما رفته اند، تا رمان فارسی در سطح اینترنت بدرخشد.
      از شما ممنونیم کاربر عزیز?