سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان توکا پرنده کوچک اثری از پرستو س با لینک مستقیم

رمان توکا پرنده کوچک نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون

ژانر | عاشقانه، تخیلی، فانتزی، ماجراجویی، معمایی
تعداد صفحه | 1659

رمان توکا پرنده کوچک

خلاصه رمان توکا پرنده کوچک : داستان درباره دختری هست که خواب های عجیبی می بیند.
خواب هایی که به حقیقت تبدیل می شوند و لمس هایی که واقعی می شوند.
مردی برای رسیدن به قدرت به دنبال تصاحب جسم و روح توکاست و مردی از جنس خشم و سایه به کمک توکا می آید.
اما این تازه ابتدای ماجراست. بین این دو مرد مغرور، سرد و خشن، کدام یک ناجی واقعی این دختر هستند؟…
بخشی از داستان رمان توکا پرنده کوچک
(توكا)
با وحشت از خواب پریدم.
دوباره همون خواب بود.
من روی تختی با ساتن سرخ و مردی که تو تاریکی به سمتم می اومد.
صورتش مثل همیشه تو تاریکی دیده نمی شد. (بیشتر…)

دانلود رمان و تمام می شود اثری از سروناز روحی با لینک مستقیم

رمان و تمام می شود نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون

ژانر | عاشقانه، روانشناسی، اجتماعی
تعداد صفحه | 712

رمان و تمام می شود

خلاصه رمان و تمام می شود : دیگه نه یک دختر پانزده ساله ی آبرو بر هستم و نه یک بیست ساله ی عاشق پیشه.
الان بیست و پنج سالم هست، من فرق کردم. تو فرق کردی و همه چیز عوض شده!
– بعید می دونم، هر وقت که سن و سالت یکی از مضرب های پنج بود یک کاری دستمون دادی!
با صدای بلند خندیدم، مثل همیشه راست می گفت… (بیشتر…)

دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به قلم نسیم شبانگاه با لینک مستقیم

رمان آسمانی به سرم نیست نسخه اندروید، آیفون، Pdf

موضوع : عاشقانه
تعداد صفحات : 2739

رمان آسمانی به سرم نیست

خلاصه رمان : دقیقه های طولانی می گذشت، از زمانی که زنگ را زده بودم از تو خبری نبود و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری.
کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر زنگ را بزنم و اگر باز هم بی پاسخ ماندم برگردم، که تو در را باز نمودی. (بیشتر…)

دانلود رمان گلوگاه به قلم هانیه وطن خواه با لینک مستقیم

رمان گلوگاه نسخه اندروید، آیفون، Pdf

موضوع : عاشقانه ، معمایی
تعداد صفحات : 1254

رمان گلوگاه

خلاصه رمان : از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند، از دست های تو روی گلوی من دردی کهنه، گلوگاه سد نفس های من است و پناه تو چاره این درد…
قسمتی از داستان رمان گلوگاه
کنان نور را روی صورت مدل تنظیم کرد.
سیمگه با خستگی تمام، دوربین را به دست گرفت.
از ساعت شش صبح تا الان که نه و نیم شب بود یک لحظه هم استراحت نکرده بودیم و این همه را کلافه ساخته بود.

(بیشتر…)