دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی به قلم طاهره نیرومند با لينک مستقيم

دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی ( جلد دوم زندگی آذر ) نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان عاشقی بعد از فراموشی: عاشقانه ، طنز ، اجتماعی
نويسنده رمان: طاهره نیرومند
تعداد صفحات رمان 227 صفحه
جلد دوم رمان زندگی آذر

رمان عاشقی بعد از فراموشی

خلاصه رمان : همان طور که در جلد اول رمان مطالعه کردید آذر برای این که از دست امین خلاص بشود با نقشه پریسا پیش می رود.
ولی میان راه عاشق شاهرخ می شود.
بابای آذر با نامزدی امین و آذر موافقت خودش را اعلام می کند.
تا اینکه امین، آذر را موقع پیاده شدن از ماشین شاهرخ می بیند و در طی این ماجراها امین آذر را متهم به ناپاک بودن می کند و بینشون دعوایی پیش میاد که آذر بیشتر از امین متنفر می شود.
و این دعوای بینشون باعث می شود آذر تشنج کند و راهی بیمارستان بشود.
بعد از این ماجرا دیگه حرفی از نامزدی زده نمی شود…

(بیشتر…)

دانلود رمان پرستش به قلم سحربانو ۶۹ با لينک مستقيم

دانلود رمان پرستش نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: سحربانو ۶۹
تعداد صفحات: 359

رمان پرستش

خلاصه رمان : در تاریکی که دست و پا می زنم به هیچی نمی رسم…
جز همان سیاهی و سیاهی و ترس…
ترس از تاریکی، دنیای من سیاه است.
برای اینکه نترسم به هر چیزی که سر راهم باشد چنگ می زنم.
هر چیزی، حتی یک قلب سنگی…
حتی اگر اون قلب سنگی برای من دردسرساز بشود.
حتی اگر اون یک تیکه سنگ در سینه یک مرد مغرور باشد، من بهش چنگ خواهم زد.
من، پرستش، آن قلب سنگی را نرمش می کنم.
حتی اگر همه ی زندگیم تباه بشود، من آن مرد مغرور را مجبور به پرستش می کنم…
قسمتی از متن رمان پرستش
ﻣﺎﻣﺎن که ﺻﻮرﺗﻢ رو ﺑﻮﺳﯿﺪ ﺧﯿﺴﯽ اشکو رو ﮔﻮنه ام اﺣﺴﺎس ﮐﺮدم.
ﺑﺎزم چشمه اﺷﮑﺶ ﺟﺎری ﺷﺪ.
ﺧﻮبه دﮐﺘﺮ گفته ﻧﺒﺎﯾﺪ زﯾﺎد ﮔﺮیه ﮐﻨﯽ. اﺷﮑﺶ رو ﺑﺎ اﻧﮕﺸﺘﻢ ﭘﺎک ﮐﺮدم.
ﺑﻐﻀﺶ رو ﻗﻮرت داد و ﮔﻔﺖ:
_ﮐﺎﺷﮑﯽ ﺑﺎﺑﺎت ھﻢ ﺑﻮد.

(بیشتر…)

دانلود رمان زندگی خصوصی نوشته منا معیری با لينک مستقيم

دانلود رمان زندگی خصوصی با فرمت های اندرويد، آيفون، پی دی اف، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: منا معیری
تعداد صفحات رمان: 1142 صفحه

دانلود رمان زندگی خصوصی

خلاصه داستان: رمان زندگی خصوصی داستان زندگی مردی را روایت می کند که با همه ی فراز و نشیب ها مرد خانواده است، پدر خانواده است.
هر چند او بعضی وقت ها درگیر زندگی خصوصی خودش می شود…
قسمتی از رمان زندگی خصوصی
آرش پا روی پا انداخته بود و براندازش می کرد.
گوشه ی ابرویش بالا رفت: چته زل زدی به من؟
– به هر کی رو زده بودم نه نمی گفت.
تکیه داد به کاناپه و گوشی موبایلش را لمس کرد: جایی کار دارم… نمی تونم بیام.
– کجا؟! نیم نگاهی به ساعت انداخت.
دو ساعت زمان داشت تا به قرارش برسد. قبل آن هم باید تا خانه می رفت.
– کوروش جان… شما کجاها می پری که من نمی دونم!
اخم کرد: میرم برای تمدید قرارداد… باید به تو جواب پس بدم؟
آرش خندید: تمدید قرارداد؟! نگووو… جیگرم کباب شد!

(بیشتر…)