سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی به قلم طاهره نیرومند با لينک مستقيم

دانلود رمان عاشقی بعد از فراموشی ( جلد دوم زندگی آذر ) نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان عاشقی بعد از فراموشی: عاشقانه ، طنز ، اجتماعی
نويسنده رمان: طاهره نیرومند
تعداد صفحات رمان 227 صفحه
جلد دوم رمان زندگی آذر

رمان عاشقی بعد از فراموشی

خلاصه رمان : همان طور که در جلد اول رمان مطالعه کردید آذر برای این که از دست امین خلاص بشود با نقشه پریسا پیش می رود.
ولی میان راه عاشق شاهرخ می شود.
بابای آذر با نامزدی امین و آذر موافقت خودش را اعلام می کند.
تا اینکه امین، آذر را موقع پیاده شدن از ماشین شاهرخ می بیند و در طی این ماجراها امین آذر را متهم به ناپاک بودن می کند و بینشون دعوایی پیش میاد که آذر بیشتر از امین متنفر می شود.
و این دعوای بینشون باعث می شود آذر تشنج کند و راهی بیمارستان بشود.
بعد از این ماجرا دیگه حرفی از نامزدی زده نمی شود…

(بیشتر…)

دانلود رمان عطر نفسات به قلم مریم 21 با لينک مستقيم

دانلود رمان عطر نفسات نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان عطر نفسات: عاشقانه ، درام ، طنز
نويسنده رمان: مریم 21
تعداد صفحات رمان 317 صفحه

دانلود رمان عطر نفسات

خلاصه رمان : : داستان این رمان درباره ی دختری است حساس و لجوج اما در عین حال مهربان و خوش قلب!
ولی “هورش” پسر داستان یک پسر تنها است اما در عین حال محکم و جسور!
این دو نفر با هم آشنا می شوند و اتفاقاتی جالب و هیجان انگیز براشون می افتد.
اما در نهایت همه چیز ختم می شود به سر آغاز یک عشق!!
عشقی پاک و احساسی واقعی…
یک دختر از جنس احساس، یک پسر از جنس غرور… ولی رابطه شون پر از دردسر و ماجرا است…
قسمتی از متن رمان عطر نفسات
سرش را در بالشتش فرو کرد تا صدای داد و فریادهای او را نشنود!
عادتش شده بود که هر روز با صدای داد و فریاد های او چشم های خواب آلودش را باز کند.
_هورش… بلند شو! ساعت 7صبحه! کلاس داری.

(بیشتر…)

دانلود رمان یاسمین نوشته مرتضی مودب پور با لینک مستقیم

دانلود رمان یاسمین با فرمت های pdf,apk,epub,jar
موضوع رمان: عاشقانه ، طنز ، غمگین
نویسنده رمان: مرتضی مودب پور
تعداد صفحات رمان: 559 صفحه

رمان یاسمین

خلاصه داستان: داستان رمان یاسمین درباره پسر دانشجویی به اسم بهزاد می باشد.
بهزاد عاشق دختری به نام فرنوش می شود که پسرخاله اش خواستگار اوست اما…
قسمتی از رمان یاسمین
کاوه – چرا اینقدر طولش دادی پسر؟
ترم تموم شد دیگه. حالا کو تا دوباره بچه ها رو ببینم.
داشتم ازشون خداحافظی می کردم. تو چی؟ چرا سرت رو انداختی پایین و رفتی؟ یه خداحافظی ای یه چیزی!
کاوه – هیچی نگو! من مخصوصاً رفتم یه گوشه قایم شدم!
به هر کدوم از این دخترا قول دادم که مامانم رو بفرستم خواستگاری شون! الان همشون می خوان بهم آدرس خونه شون رو بدن!
تو همین موقع یه ماشین شیک و مدل بالا پیچید جلوی ما و با سرعت رد شد بطوریکه آب و گل توی خیابون پاشید به شلوار ما…

(بیشتر…)