دانلود رمان حسرت شیرین به قلم فاطمه اشکو با لينک مستقيم

دانلود رمان حسرت شیرین در فرمت‌های پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه ، رئال ، اجتماعی
نويسنده رمان: فاطمه اشکو
تعداد صفحات رمان: 876

رمان حسرت شیرین

خلاصه‌ رمان : داستان در‌‌مورد دختری به نام میترا هست که عشق پسر همسایه شون «امیرپارسا» نسبت به خودش رو وقتی متوجه میشه که با اون توی دانشگاه مواجهه میشه، به عنوان شاگرد و استادی!
خواهرِ میترا «بیتا»، از دیرباز عاشق و ‌دلخسته امیرپارسای داستان میشه،‌ برای به دست آوردنش نه خواهری در نظر می‌گیره و نه فکر و‌ ذکر منفی ای!
حالا که میترا راضی به عشق‌ امیرپارسا شده، بیتا چه کار خواهد کرد؟
و ‌چه باعث می شود آن ‌دو به هم رسیده یا از هم جدا شوند؟

(بیشتر…)

دانلود رمان راز یک سوگند از نویسنده شکیبا پشتیبان با لينک مستقيم

دانلود رمان راز یک سوگند نسخه پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان راز یک سوگند: عاشقانه ، غم‌انگیز ، پلیسی
نويسنده رمان: شکیبا پشتیبان
تعداد صفحات رمان: 136

رمان راز یک سوگند

خلاصه‌ی رمان : داستان این رمان سرنوشت دختری به نام آدنیس را روایت می کند.
آدنیس شخصیت مثبت داستان است و در گذشته فعالیت یک باند بزرگ را به نیروی پلیس گزارش داده است.
در واقع دستگیرشان کرده است، آدنیس داستان ما یک پلیس است، ولی حالا روح مرده‌ای دارد. دیگر مثل گذشته شاد و سرحال نیست.
او بسیار شکننده شده است همانند شیشه که با کوچکترین ضربه می شکند و ترمیم نمی شود… چرا؟
به دلیل اینکه عده‌ای از افراد باند قاچاق همه‌ی افراد خانواده‌اش را کشتند و آدنیس بی‌گناه و مظلوم خود را مقصر کشته شدن پدر و مادرش می داند.

(بیشتر…)

دانلود رمان بانوی قصه از beste با لینک مستقیم

دانلود رمان بانوی قصه با فرمت های pdf,apk,epub,jar
موضوع رمان بانوی قصه: عاشقانه
رمان بانوی قصه نوشته: beste

دانلود رمان بانوی قصه

خلاصه داستان: همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهرخواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره.
حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه.
در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره.
دو نفر که خاطره ی بدی از هم درگذشته دارن از دو دنیای متفاوت…
پسری مغرور و سرد در مقابل دختری لطیف و بی غل وغش…
لحظه های حل شدن این تفاوت و اختلاف اونقدر شیرین و قابل لمس شدنه که همتون لذت میبرید…
قسمتی از رمان بانوی قصه
فریادش تمام اتاق رو گرفت.
صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام.
متعجب نگاهش کردم، ناباور.
خون توی رگهام منجمد شده بود.
فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد.

(بیشتر…)