www.novelz.ir
رمان تقصیر نسخه کامل
موضوع رمان : عاشقانه ، غمگین ، هیجان‌انگیز
تعداد صفحات : 425
خلاصه رمان : دخترک زیبا، افسرده بود. بیماری نداشت، سختی نداشت اما نمی توانست فراموش کند.
گاهی یادآوری درد دارد.
مردی بسیار می خندید. خندۀ تلخی بود.
گاهی سکوت درد دارد. دیدم کسی برای خودش درد می خرید، بیدردی هم درد دارد.
پدر شدن… این بهترین خبری است که یک زن به شوهرش می‌دهد. اما اگر آن مرد رازهای زیادی داشته باشد، آیا پدر شدن شیرینی سابق را دارد؟… (بیشتر…)
دانلود رمان دریا در فرمت‌های پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان دریا: عاشقانه ، غم‌انگیز ، اجتماعی
نويسنده رمان: ماندانا معینی (م.مودب پور)
تعداد صفحات رمان: 337
خلاصه رمان : دریا دختری بسیار زیبا و باهوش است.
او در دانشگاه با پسری به نام فریبرز آشنا می شود.
فریبرز به او می گوید که از یک خانواده‌ی ثروتمند است، ولی با گذشت زمان دریا متوجه می شود که فریبرز به او دروغ گفته است.
ولی دریا او را می بخشد و برای کمک به او همه کاری می کند.
به او درس تعلیم می دهد و در کنارش به بچه های دیگر هم درس تعلیم می دهد تا با پولی که در می آورد به فریبز کمک کند.
دانلود رمان جا مانده در کافه تریا با فرمت پی‌دی‌اف، نسخه اندروید، نسخه آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه ، غم‌انگیز ، اجتماعی
نويسنده رمان: فریبا میرزایی
تعداد صفحات رمان: 664
خلاصه رمان : دختری كه خود می سازد، می شكند…
و در آخر با قدرت پیوند می زند هر آنچه را كه شكسته است.
دختر است دیگر، دختری كه مادر آینده و خالقی كوچك از نشان خداست.
همان دختر كوچكی كه از كودكی مادرانه هایش را با عروسكش تجربه و ناخواسته برای قدرتش تمرین می كند.
دختری كه گاه در تلخ ترین لبخندش عمیق ترین لبخند را بر این زندگی می زند و با قدرت ادامه می دهد تا شكست هایش را به پیروزی برساند!…
روناک در زمانی که به دنیا می آید نافش را به اسم فرخ، پسر عموی هشت ساله اش می بردند.
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند با فرمت پی‌دی‌اف، نسخه اندروید، نسخه آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه ، غم‌انگیز
نويسنده رمان: هانیه وطن خواه
تعداد صفحات رمان: 797
خلاصه‌ای از رمان : یک مرد هفتاد ساله و پولدار به اسم زرنگار دو تا پسر و دو تا دختر دارد.
دختر دومش”کیمیا” مجرد و عاشق مردی به نام طاها می باشد.
کیمیا قرار هست با نامدار برادر شوهر خواهرش ازدواج کند.
ولی با طاها از کشور خارج می شود.
زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا که خودش عاشق پسرخاله اش امیر هست را مجبور می کند باهاش ازدواج کند و در خانه اش به عنوان خدمتکار کار کند و…
قسمتی از متن رمان طلاهای این شهر ارزانند
خود دست به کار شد و قفل کمربند را باز کرد و من فقط نگاهش کردم…
