سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند به قلم هانیه وطن خواه با لينک مستقيم

دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند با فرمت پی‌دی‌اف، نسخه اندروید، نسخه آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه ، غم‌انگیز
نويسنده رمان: هانیه وطن خواه
تعداد صفحات رمان: 797

رمان طلاهای این شهر ارزانند

خلاصه‌ای از رمان : یک مرد هفتاد ساله و پولدار به اسم زرنگار دو تا پسر و دو تا دختر دارد.
دختر دومش”کیمیا” مجرد و عاشق مردی به نام طاها می باشد.
کیمیا قرار هست با نامدار برادر شوهر خواهرش ازدواج کند.
ولی با طاها از کشور خارج می شود.
زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا که خودش عاشق پسرخاله اش امیر هست را مجبور می کند باهاش ازدواج کند و در خانه اش به عنوان خدمتکار کار کند و…
قسمتی از متن رمان طلاهای این شهر ارزانند
خود دست به کار شد و قفل کمربند را باز کرد و من فقط نگاهش کردم…

(بیشتر…)

دانلود رمان بغض ترانه‌ام مشو به قلم هانیه وطن خواه با لينک مستقيم

دانلود رمان بغض ترانه‌ام مشو نسخه پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان بغض ترانه‌ام مشو: عاشقانه ، اجتماعی ، غم‌انگیز
نويسنده رمان: هانیه وطن خواه
تعداد صفحات: 1131 صفحه

رمان بغض ترانه‌ام مشو

خلاصه‌ی رمان : اين بار از نيمه می‌رسيم به پايان، نه از ابتدا… ابتدا هميشه شروع نيست…
ترانه دختری است که به خاطر فکرهای اشتباهی که ديگران می‌کنند به ارثي کلان پشت پا مي‌زند…
اما آيا ترانه اشتباه کرده است يا اين ديگران هستند که از واقعيت ها آگاه نيستند…
قسمتی از متن رمان بغض ترانه‌ام مشو
سمیه خانوم: کار پیدا کردي؟
داره اول ماه می‌شه… به فکر اجاره هستی؟
_شما نگران نباشید…
از زیر سنگم که شده من اجاره شما رو تمام و کمال پرداخت می‌کنم.
جوابی به مضحکی این جواب نداشتم، مگه سنگی هم هست که زیرش یک مشت پول باشه؟!

(بیشتر…)

دانلود رمان بگذار آمین دعایت باشم از نویسنده هانیه وطن خواه با لينک مستقيم

دانلود رمان بگذار آمین دعایت باشم نسخه پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: هانیه وطن خواه
تعداد صفحات: 482 صفحه

رمان بگذار آمین دعایت باشم

خلاصه رمان : یادت باشد دلت که شکست سرت را بالا بگیری…
تلافی نکن، فریاد نزن، شرمگین نباش، حواست جمع باشد فرد دل شکسته بسیار برنده و تیز است…
مبادا که دل و دست انسانی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی…
مبادا که فراموش کنی روزی شادی اش آرزویت بود…
صبور باش و ساکت، بغض خود را پنهان کن، رنجت را پنهان تر… (پایان خوش)
قسمتی از متن رمان بگذار آمین دعایت باشم
_امروز سه تا قرار دارین، دو تاش قبل از ناهاره که یکیش مربوط به پروژه شرکت تهام می شه و یکیش هم برای مذاکره با شرکت سهامیه، سومین قرارتون هم مربوط به ناهاره که تو رستوران همیشگی باید مهندس شمس رو ملاقات کنید.

(بیشتر…)