سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان حرارت تنت از نویسنده کوثر شاهینی فر با لينک مستقيم

دانلود رمان حرارت تنت با فرمت پی‌دی‌اف، نسخه اندروید، نسخه آیفون، جاوا

موضوع رمان حرارت تنت: عاشقانه ، اجتماعی ، اجباری
نويسنده رمان: کوثر شاهینی فر
تعداد صفحات رمان: 683

رمان حرارت تنت

خلاصه‌ رمان : این رمان روایتگر داستان دختری می باشد که به اجبار باید با یک مرد ازدواج کند.
او برای خلاص شدن از این ازدواج اجباری شب عروسی‌اش از مجلس فرار می کند.
اما در میان راه بنا به دلایلی تصمیمش عوض می شود و…
قسمتی از متن رمان حرارت تنت
نفس نفس می زنم.
توجهش سمت دیوار جلب میشه و یک قدم جلو میاد…
با ترس بیشتر، هردو دستم رو جلوی دهانم می گذارم و به دیوار تکیه می زنم.
من حتی لباس عروس رو ندیده بودم و آسو انتخابش کرده بود، آسو؟ نگرانشم…
و اشک از گوشه ی چشمانم سر می خوره.
دل نگران دوباره از گوشه ی دیوار نگاه می کنم و می بینمشون…

(بیشتر…)

دانلود رمان اوشیدا به قلم دوشیزه با لينک مستقيم

دانلود رمان اوشیدا پی دی اف ، اندروید ، آیفون ، جاوا

موضوع رمان: اجتماعی ، عاشقانه ، انتقامی
نويسنده رمان: دوشیزه
تعداد صفحات رمان 1266 صفحه

رمان اوشیدا

خلاصه‌ی رمان : آویشن دختر تنها و سختی کشیده ای است که به دلیل بی پولی و بی پناهی به دنبال کار می گردد.
در این بین شخصی به او پیشنهاد کار با حقوق بالا می دهد که آویشن به خاطر حقوق و مزایای خوب این شغل نمی تواند این پیشنهاد را قبول نکند.
ولی خبر ندارد که صاحبکار اصلیش، همسر سابقش هست که بعد از پنج سال برگشته تا انتقام گذشته را…
قسمتی از متن رمان اوشیدا
رو زمین به پهلو دراز کشیده بودم…
یک گوشم روی فرش بود و اون یکی زیر فشار بالشتی که خودم محکم رو سرم نگه داشته بودم.
برای جلوگیری از رسیدن صداهایی که نمی خواستم به گوشم برسن…

(بیشتر…)

دانلود رمان ترمه به قلم فاطمه حیدری با لينک مستقيم

دانلود رمان ترمه پی دی اف ، اندروید ، آیفون ، جاوا
موضوع رمان ترمه: عاشقانه ، ازدواج اجباری
نويسنده رمان: فاطمه حیدری
تعداد صفحات رمان 147 صفحه

رمان ترمه

خلاصه ی رمان : داستان این رمان درباره ی دختری به نام ترمه است.
ترمه پس از مرگ نامزدش سعید، ناخواسته و به اجبار با برادر سعید ازدواج می کند…
قسمتی از متن رمان ترمه
سهیل من رو نمی خواد و منم به یک ازدواج اجباری راضی نیستم…
من عاشق سعید نبودم اما… دوستش داشتم…
حالا بدون هیچ حسی اونم با اجبار باید ازدواج کنم…
از طرفی ناراضی نیستم بهتر از اینه که تو خانه ای بمونم که هر روز باید نگاه ترحم آمیز مادربزرگ رو تحمل کنم و نیش و کنایه های مردم رو بشنوم.
در تمام مدتی که نامزد بودیم سعید پر بود از عشق و علاقه… از عشق دختری که همیشه احساساتش یخی بود…
دوستش داشتم اما ابراز علاقه تو وجود من خشک شده بود.

(بیشتر…)