دانلود رمان خدا کند تو بیایی به قلم سید مهدی شجاعی با لينک مستقيم

دانلود رمان خدا کند تو بیایی برای پی‌دی‌اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: مذهبی ، عارفانه
نويسنده رمان: سید مهدی شجاعی
تعداد صفحات: 103

رمان خدا کند تو بیایی

خلاصه‌‌ای از رمان : از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می داد.
‏صدا را، عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهربانی گرما می داد.
‏و ما هرچه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم.
‏در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم.
در کشکش تازیانه ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گام های آمدنت توان می بخشید…
بخشی از متن رمان خدا کند تو بیایی
مانده اند عالميان و آدميان كه كدامين لحظه را، لحظه ولادت تو بشمارند؟
كدامين روز را، روز تولد تو نام بگذارند؟

(بیشتر…)

دانلود رمان کشتی پهلو گرفته به قلم سید مهدی شجاعی با لينک مستقيم

دانلود رمان کشتی پهلو گرفته نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان کشتی پهلو گرفته: مذهبی
نويسنده رمان: سید مهدی شجاعی
تعداد صفحات رمان 97 صفحه

رمان کشتی پهلو گرفته

خلاصه رمان : يك بار عايشه گفت: چرا به هر ديدار فاطمه، تو جان دوباره مي گيري؟
گفتم: خموش! عايشه! فاطمه بهشت من است، فاطمه كوثر من است، من از فاطمه بوي بهشت مي شنوم، فاطمه عين بهشت است، فاطمه جواز بهشت است، رضاي من در گروي رضاي فاطمه است، رضاي خدا در گروي رضاي فاطمه است، خشم فاطمه جهنم خداست و رضاي فاطمه بهشت خدا…
قسمتی از متن رمان کشتی پهلو گرفته
هيچكس آيا توانسته است غم فاطمه را ـ سلام االله عليها ـ در سوگ پدر به تصوير بكشد؟
جز ناله هاي بيت الاحزان فاطمه؟
در اندوه جگر سوز علي ـ سلام االله عليه ـ در مواجهه با فاطمة ميان در و ديوار و گاه شستن صورت نيلي و بازوي كبود فاطمه، هيچ هنرمند عارفي توانسته است مرثيه بسرايد آنچنان كه از عمق رنج آدمي در چروك هاي پيشاني علي خبر دهد… (بیشتر…)

دانلود رمان آفتاب در حجاب به قلم سید مهدی شجاعی با لينک مستقيم

دانلود رمان آفتاب در حجاب نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان آفتاب در حجاب: مذهبی
نويسنده رمان: سید مهدی شجاعی
تعداد صفحات رمان 147 صفحه

رمان آفتاب در حجاب از سید مهدی شجاعی

خلاصه رمان : آفتاب در حجاب روایتی است از زندگی حضرت زینب (س).
از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات.
داستان از کابوس حضرت زینب (س) در کودکی آغاز می‌شود:
چشم های اشک‌ آلودت را به پیامبر (ص) دوختی، لب برچیدی و گفتی:
“خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است.”
قسمتی از متن رمان آفتاب در حجاب
پريشان و آشفته از خواب پريدى و به سوى پيامبر دويدى.
بغض، راه گلويت را بسته بود، چشم هايت به سرخى نشسته بود، رنگ رويت پريده بود، تمام تنت عرق كرده بود و گلويت خشك شده بود.
دست و پاى كوچكت مى لرزيد و لب ها و پلك هايت را بغضى كودكانه، به ارتعاشى وامى داشت.
به سوی پیامبر (ص) رفتی و با تمام وجود ضجه زدى.

(بیشتر…)