موضوع رمان: عاشقانه، همخانهای، اجتماعی نويسنده رمان: راضیه خیرآبادی تعداد صفحات: 758
خلاصه رمان : عجیب ترین اتفاق دنیا عشقه! چون هر بار که گناهش را می بخشی انگار که از دست دادنش برات سخت تر می شود! این یک قانونی هست که داستان این رمان از آن پیروی می کند… (بیشتر…)
خلاصه داستان:آنها نیز ازدواج میکنند همانند همه ی زوج ها، البته این ازدواج یه جورایی اجباریه. این ازدواج، این زندگی فرق دارد. این عاشقانه ها فرق دارد… این زندگی بوی انتقام دارد، انتقام از یک کینه قدیمی… یک هووی دوم که با زندگی دو نفر انتقام میگیرد… انتقام ازجنس جدایی… قسمتی از رمان عشق و خیانت _خانم نفس احمدی آیا وکیلم شما را به عقد دائم آقای کیانوش اسدی در بیاورم، آیا وکیلم؟ من به این ازدواج رازی نیستم، چرا باید بگم بله؟ چرا؟ اشکام یکی پس از دیگری میچکید روی گونه هام، میدونستم تمام صورتم بهم ریخته اس ولی کاریش نمیشد بکنم. دلم از همه گرفته بود، تا حتی از پدرم که با کتک منو سر این سفره عقد لعنتی آورد و راحت بالای سرم ایستاده، تا من قفل دهنم باز بشه و بله بگم.
خلاصه داستان:دختری شاد و شنگول که به دلایلی وارد یک خونه میشه که اون خونه دو تا شاخ شمشاد داره که یکیشون پلیسه یکیشون خلاف و روانی. و اتفاقاتی میفته که زندگی دختر شادمون و آقا پسرا عوض میشه… قسمتی از رمان مهمان ویرانگر کل وسیله هامو جمع کردم دو تا چمدون گنده کل رژ لبام . لاک . لوازم آرایشی و هر چی دلت بخواد. یه نگاه کلی به اتاقم انداختم واقعا دلم براش تنگ میشه مانتو قرمز خوشجیلمو با شلوار و شال سفید کوتاهم پوشیدم. کفش پاشنه بلندمو که پاهای لاک خوردمو قشنگ نشون میداد پوشیدم. ای جون چه خوردنی شدم رژ لب قرمزمم همیشه رو لبام، از پله ها اومدم پایین صدای مامی در اومد. _ دختر زود باش دیگه دیر شد. آژانس پایینه ها. رفتم هم بابامو هم مامانمو ماچ کردم.