سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان مجنون گناهکار به قلم زینب رحیمی با لينک مستقيم

دانلود رمان مجنون گناهکار نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان مجنون گناهکار: عاشقانه ، اجتماعی ، معمایی
نويسنده رمان: زینب رحیمی
تعداد صفحات رمان 535 صفحه

رمان مجنون گناهکار

خلاصه رمان : داستان رمان درباره ی زندگی دختری مغرور و تودار به نام لیلی است.
لیلی یک هفته مانده به عروسی به دلایلی ناگفته و بدون کسب اجازه از خانواده اش مراسم ازدواجش را با پسری که از اعماق وجودش دوستش داشت بهم می زند.
او مورد خشم و غضب خانواده اش قرار می گیرد اما لیلی هیچ توضیح و دلیل قانع کننده ای برای خانواده اش ندارد و همچنان به سکوتش ادامه می دهد…
تا جایی که لیلی رو به حال خودش رها می کنند و از خانه بیرونش می کنند…
با آق شدن از سوی خانواده و ترک کردن صفای گرم و پر از آرامش خانه، وارد برزخی جهنمی می شود.
روزگار از لیلی مهربان و صبور و عاشق دخترکی بی احساس، بی اعصاب و سنگ شده می سازد.

(بیشتر…)

دانلود رمان یلدای بی صدا به قلم فرزانه شفیع پور با لينک مستقيم

دانلود رمان یلدای بی صدا نسخه پی دی اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان یلدای بی صدا: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: فرزانه شفیع پور
تعداد صفحات رمان 213 صفحه

رمان یلدای بی صدا

خلاصه رمان : در میان هیاهو صدای شکستن گردو و خواندن حافظ هم به گوش می رسد.
قرمزی هندوانه ی شب یلدا، وای کاش که حافظ فال یلدا را هم می گرفت و بشارتی می داد در این ظلمت.
این صداست که شب طولانی را امید صبحی دیگر می بخشد.
وای اگر یلدا قهر کند و صدایش را بدزدد.
گوشه ای نشسته و در تاریکی و سکوت زل بزند به شادی از دست رفته اش و ساحل مواج چشمانش امیدی به صبح زیبای فردا نداشته باشند.
اصلا یلداب دون صدا معنایی ندارد و خدا نیاوردان روزی راکه این شب طولانی بشکند.
می دانی؟! گمان نمی کنم بدانی…
شکستن بد است، درد دارد…
می دانی وقتی یک زن بشکند چه می شود؟؟؟

(بیشتر…)

دانلود رمان روز برفی نوشته الناز سلیمانی با لينک مستقيم

دانلود رمان روز برفی با فرمت هاي اندرويد، آيفون، پي دي اف، جاوا
موضوع رمان روز برفی: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: الناز سلیمانی
تعداد صفحات رمان: 409 صفحه

دانلود رمان روز برفی

خلاصه داستان: آن گاه که در چنگالِ سرد و حریصِ مرگ، اسیر می شوی…
آن گاه که سیاهی بر وجودت غالب می شود و گمان می کنی راهِ گریزی نیست…
اما ناگاه دستی مهربان به سمت تو دراز می شود، دست خداوند بخشنده و مهربان…
قسمتی از رمان روز برفی
کیفم رو پرت کردم گوشه اتاقم و با بغض مشغول عوض کردن لباس هام شدم.
در اثر سرعت بیش از حدم دکمه وسطی مانتوم پاره شد و بعد از افتادن زیر میز جا گرفت.
حرص و عصبانیتم اوج گرفت و در آخر مثل همیشه با ضعف بغضم برنده شد و ترکید.
همون جا وسط اتاقم نشستم و زار زار گریه کردم.
مامانم هم چنان داشت دستگیره در رو فشار می داد و صدام می زد: دریا جان قربونت برم مگه چی شده مادر؟

(بیشتر…)