دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج نوشته سما جم با لينک مستقيم

دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج با فرمت هاي اندرويد، آيفون، پي دي اف، جاوا
موضوع رمان ترنج و عطر بهار نارنج: عاشقانه ، اجتماعی
نويسنده رمان: سما جم
تعداد صفحات رمان: 205 صفحه

دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج

خلاصه داستان: داستان دختری‌ است که در کودکی، با دریافت تصویری بر پرده‌ی سفید ذهنش، بزرگسالی مخدوشی برایش رقم خورده.
او عزم آن دارد که با مهربان‌ترین همراه و همنوازش، خوش‌ترین لحظات را بر اریکه‌ی خیالش ثبت کند.
و آن که واقعیت این همراهی را به ته خط می‌رساند،‌‌ همان اوست که…
قسمتی از رمان ترنج و عطر بهار نارنج
بهار: پاسخگوی پانصد و هفده بفرمایید؟
-کمک.. خانوم.. تو.. رو.. خدا.. کمک..
-الو.. الو.. صدام رو دارید؟
-کمکم.. کنید..
-عزیزم… خانوم… فکر کنم اشتباه گرفتید!
به جای هشت باید پنج می زدید که به اورژانس وصل بشه، اینجا صد و هجدهه، متوجه اید خانوم؟
صداش بریده بریده به گوشم میرسید.
-کمک.. کنید.. دستم.. ح.. س.. ندار.. ه… کمک..
با خودم گفتم: خدایا، این دیگه چیه؟ عجب گرفتاری شدم. حالا چی کار باید بکنم؟

(بیشتر…)

دانلود رمان گلاب و چای قرمز نوشته سما جم با لینک مستقیم

دانلود رمان گلاب و چای قرمز با فرمت های اندروید، آیفون، پی دی اف، جاوا
موضوع رمان گلاب و چای قرمز: عاشقانه ، اجتماعی
نویسنده رمان: سما جم
تعداد صفحات رمان: 242 صفحه

دانلود رمان گلاب و چای قرمز

خلاصه داستان: وضعیت عجیب و نامتعارفی در جریان سر و سامان گرفتن و روبراه شدن اوضاع زندگی خشایار به وجود میاد.
و اون رو بی خیال هر چه سر و سامان گرفتن می‌کنه.
ولی زمانی نمی‌گذره که رایحه‌ی خوش زنی، وارد محدوده‌ی بی خیالیش می‌شه و اون کسیه که…
قسمتی از رمان گلاب و چای قرمز
چنان مشتی توی صورتش خوابوندم.
که صدای پاره شدن مویرگ های شبکه و ماهیچه های اطراف چشمش هم به گوشم خورد!
مشت خودمم دردناک بود.
و بیشتر از اون قلبم.
رفیق هم اینقدر نامرد؟!
دو ماه پیش مجبور شدم به خواستگاری مژده برم.
اونروز تموم همّ و غمم این بود که سعی کنم بی توجه به همه‌ی حاشیه‌های ازدواج فامیلی محکم باشم. (بیشتر…)

دانلود رمان نبات و بادام تلخ از سما جم با لینک مستقیم

دانلود رمان نبات و بادام تلخ با فرمت های pdf,apk,epub,jar
موضوع رمان نبات و بادام تلخ: عاشقانه ، ماجراجویی
رمان نبات و بادام تلخ نوشته: سما جم

دانلود رمان نبات و بادام تلخ

خلاصه داستان: بیست و اندی سال پیش، در شهر کوچکی در غرب کشور، دو مادر اجبارا و به طور پنهانی فرزندان تازه متولد شده‌ی خود را با یکدیگر جابه‌جا می‌نمایند با این قول که هر چه زودتر فرزند خود را باز پس گیرند.
اما یکی بر قول خود وفادار نمانده و…
حال در دایره چرخان روزگار، این دو کودک بزرگ شده و هر یک به گونه‌ای خاص می‌باشند.
روند نرم داستان شکل می‌گیرد تا هر یک با حقیقت اصلی مواجه گردند…
“”بخشی از وقایع و شخصیت‌های داستان و فضاهای ذکر شده، کاملا براساس مشاهدات عینی بوده و تنها نام‌ها و نشانه‌ها تغییر یافته‌اند.””
قسمتی از رمان نبات و بادام تلخ
ـ لگد بزن! خواهش می‌کنم.
کف دستش را به روی شکم، محکم و دورانی به حرکت در آورد.
آهش در آمد اما حرکتی را در هیچ نقطه‌ای احساس نکرد.

(بیشتر…)