سایت دانلود رمان های جذاب ایرانی : ورود به رمان استار

دانلود رمان عمارت ارباب اثری از زهرا قلنده با لینک مستقیم

رمان عمارت ارباب نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون

ژانر | اربابی رعیتی، ازدواج اجباری
تعداد صفحه | 336

رمان عمارت ارباب

خلاصه رمان عمارت ارباب : آریا مهر بعد از ۱۳ سال از آمریکا برمی گردد تا ارباب عمارت و روستای اجدادی خود شود.
درحالی که هیچ علاقه ای ندارد و به اجبار مادر بزرگ و مادرش ارباب شد.
آنیل دختری که به عمارت اربابی آمد تا در کنار مادربزرگش که خدمتکار عمارت است زندگی کند.
ولی جبر زمانه این دو نفر را کنار هم می گذارد تا با مشکلات و حقایق زندگیشان دست و پنجه نرم کنند…
بخشی از داستان رمان عمارت ارباب
آریامهر
سیگارم رو تو جا سیگاری روی میز خالی کردم و نفس عمیقی کشیدم.
بیشتر از یک ساله که برگشتم اینجا ولی هنوزم که هنوزه به زندگی جدیدم عادت نکردم.

به شرایطش وظیفه هام آدمای اطرافم. 13 سال کامل آمریکا درس خوندم و اومدم اینجا تا بشم ارباب روستا.
شاید مسخره به نظر بیاد ولی همیشه از اینکه روزی به این موقعیت برسم فرار می کردم.
ولی راسته که میگن از هر چی بترسی سرت میاد.

تو آلاچیغی که گوشه ی باغ بود نشسته بودم و تو افکارم غرق بودم که حس کردم شخصی داره میاد به طرفم.
بهم که نزدیک شد صدای خاتون رو شنیدم: سلام ارباب… عرضی داشتم.
برگشتم سمت پیرزن دوست داشتنی این عمارت.

مثل همیشه لبخند دلنشینی روی صورتش بود. متوجه دختر ریز نقشی شدم که کنارش ایستاده بود.
نمی دونم چند سالش بود اما خیلی بچه بود تو اون صورت بچه گونه یه جفت چشم سبز شیطون بود که ناخوداگاه وادارت می کرد نگاهش کنی.

دختره داشت به اطراف نگاه می کرد که با نگاه من ترسید و سرشو انداخت پایین.
به خاتون نگاه کردم بفرمایید.
_ارباب این تنها نوه ی من آنیله اومده یه مدت پیش من باشه گفتم اول از شما اجازه بگیرم.

_مشکلی نیست. خودت حواست بهش باشه و قوانین این عمارت رو هم بهش بگو.
_چشم ارباب دستتون درد نکنه.
مرخصید!
با اجازه…

و رفتن دختره یکم زیر چشمی نگاهم کرد و سریع راه افتاد پشت سر خاتون چه چهره ی آشنایی داشت.
خدا کنه دردسر درست نکنه هر چند شک دارم همیشه حسم بهم درست می گفت.
این دخترم ازش پیداست خیلی چموشه سیگار دیگه ای روشن کردم و به آقا یحیی باغبون نگاه کردم.
پاییز نزدیک بود و درختای باغ رو هرس می کرد.

پیرمرد زحمت کشی که با زن و دو دخترش توی همین عمارت زندگی می کرد.
با صدای کیا نگاهم رو از آقا یحیی گرفتم. ارباب میشه تشریف بیارید؟
چیشده کیا؟

ظاهرا دوتا از اهالی روستا با هم دعواشون شده حالا اومدن شکایت.
با کلافگی سر تکان دادم و بلند شدم چرا نمی تونم عادت کنم؟
چرا نمیتونم با این زندگی جدید کنار بیام؟

آنيل
چند ساعت از اومدنم می گذره اما من هنوز محو در و دیوار عمارت و باغم.
احتمالا بهشت این شکلیه هر چقدرم که نگاه می کنم سیر نمیشم آخه…
از تو پنجره ی عمارت داشتم بیرون رو نگاه می کردم. که ارباب رو دیدم همراه بادیگاردش کیا داشتن می رفتن سمت چند تا مردی که تازه اومده بودن توی باغ. ظاهرا دعوا شده.

داشتم با کنجکاوی نگاهشون می کردم که خاتون صدام کرد: آنیل؟ کجایی؟
_اومدم خاتون.
رفتم تو آشپزخانه ی بزرگ عمارت، جانم خاتون.
اینقدر بازیگوشی نکن بچه یک جا آروم بگیر دیگه…


برای دانلود رمان عمارت ارباب ابتدا باید این رمان را خریداری نمایید.
شما می توانید نسخه اصلی و کامل این رمان را از طریق درگاه بانکی زیر خریداری نمایید.

قیمت 26,000 تومان

پرداخت آنلاین
لینک دانلود این رمان بلافاصله بعد از پرداخت موفق قابل مشاهده و فعال خواهد شد
جهت ارتباط با پشتیبانی سایت اینجا کلیک کنید

آپلود رمان آموزش دانلود

نویسنده و ناشر محترم اگر خواستار حذف این رمان از تارنمای novelz.ir هستید وارد لینک زیر شویدفرم درخواست حذف رمان

گزارش مشکل پیامک به پشتیبانی
دانلود جدیدترین رمان ها از کانال دانلود رمان :) عضویت در کانال دانلود رمان