دانلود رمان دلم روشنه اثری از زینب زاهد شادباد با لینک مستقیم
رمان دلم روشنه نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون
ژانر | عاشقانه
تعداد صفحه | 139
خلاصه رمان دلم روشنه : دخترکی که مشکلات زیادی سر راهش قرار میگیرن ولی نمیتونن از پا درش بیارن. این دختر عاشق یه پسر میشه و خیلی چیزها ازش مخفی می مونه، ولی همیشه امیدواره به این که خدا کمکش میکنه…
بخشی از داستان رمان دلم روشنه
درسام خیلی سنگین بودن. من دانشجوی سال اول میکروبیولوژی بودم، توی دانشگاه آزاد، ولی می خواستم دوباره کنکور بدم و پرستاری قبول بشم.
همزمان برای کنکور هم میخوندم. خیلی سخت بود ولی شدنی بود.
اینکه به آرزوهام برسم غیرممکن نیست. رمان عاشقانه میخوام و میرسم به امید خدا!
دو ساعت گذشت. درسامو تموم کردم و رفتم سر کلاس زیست شناسی و بعد از اونم رفتم سمت ایستگاه اتوبوس تا برم خانه. سوار اتوبوس شدم و حرکت کردم. بعد از پانزده دقیقه رسیدم محله مون.
از اتوبوس پیاده شدم و قدمزنان رفتم خانه مون. بالاخره رسیدم. در رو زدم مامانم در رو باز کرد وارد خانه شدم.
بوی قرمه سبزی تمام خونه رو برداشته بود.
همیشه از اینکه بیام خانه میترسیدم، چون مامان و بابا و داداشم همیشه با هم درحال جنگ و دعوا بودن و حرصاشونو سر من میریختن.
ولی خدا رو شکر فقط مامان خونه بود.
به مامانم سلام کردم و مامان در جواب گفت:
– سلام خسته نباشی.
– مرسی مامان جان.
رفتم توی اتاقم و لباسامو عوض کردم. رفتم سرویس بهداشتی و دست و صورتمو شستم.
اومدم سر سفره همراه با مامانم شروع کردم به خوردن غذا. وای چقدر خوشمزه بود.
بعد از خوردن غذا از مامانم تشکر کردم و کمک کردم مامانم سفره و ظرفا رو جمع کنه.
چند ساعت بعد بابام و داداشم اومدن خانه. تیرهبختی من باز شروع شد. رفتم توی اتاقم تا از اونا دور باشم. در رو بستم و کتابامو از کیفم دراُوُردم شروع کردم به خوندن…
نویسنده و ناشر محترم اگر خواستار حذف این رمان از تارنمای novelz.ir هستید وارد لینک زیر شویدفرم درخواست حذف رمان