دانلود رمان عمارت ارباب اثری از زهرا قلنده با لینک مستقیم

رمان عمارت ارباب نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون

ژانر | اربابی رعیتی، ازدواج اجباری
تعداد صفحه | 336

رمان عمارت ارباب

خلاصه رمان عمارت ارباب : آریا مهر بعد از ۱۳ سال از آمریکا برمی گردد تا ارباب عمارت و روستای اجدادی خود شود.
درحالی که هیچ علاقه ای ندارد و به اجبار مادر بزرگ و مادرش ارباب شد.
آنیل دختری که به عمارت اربابی آمد تا در کنار مادربزرگش که خدمتکار عمارت است زندگی کند.
ولی جبر زمانه این دو نفر را کنار هم می گذارد تا با مشکلات و حقایق زندگیشان دست و پنجه نرم کنند…
بخشی از داستان رمان عمارت ارباب
آریامهر
سیگارم رو تو جا سیگاری روی میز خالی کردم و نفس عمیقی کشیدم.
بیشتر از یک ساله که برگشتم اینجا ولی هنوزم که هنوزه به زندگی جدیدم عادت نکردم. (بیشتر…)

دانلود رمان و تمام می شود اثری از سروناز روحی با لینک مستقیم

رمان و تمام می شود نسخه pdf و فایل قابل اجرا روی اندروید و آیفون

ژانر | عاشقانه، روانشناسی، اجتماعی
تعداد صفحه | 712

رمان و تمام می شود

خلاصه رمان و تمام می شود : دیگه نه یک دختر پانزده ساله ی آبرو بر هستم و نه یک بیست ساله ی عاشق پیشه.
الان بیست و پنج سالم هست، من فرق کردم. تو فرق کردی و همه چیز عوض شده!
– بعید می دونم، هر وقت که سن و سالت یکی از مضرب های پنج بود یک کاری دستمون دادی!
با صدای بلند خندیدم، مثل همیشه راست می گفت… (بیشتر…)

دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به قلم نسیم شبانگاه با لینک مستقیم

رمان آسمانی به سرم نیست نسخه اندروید، آیفون، Pdf

موضوع : عاشقانه
تعداد صفحات : 2739

رمان آسمانی به سرم نیست

خلاصه رمان : دقیقه های طولانی می گذشت، از زمانی که زنگ را زده بودم از تو خبری نبود و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری.
کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر زنگ را بزنم و اگر باز هم بی پاسخ ماندم برگردم، که تو در را باز نمودی. (بیشتر…)

دانلود رمان گلوگاه به قلم هانیه وطن خواه با لینک مستقیم

رمان گلوگاه نسخه اندروید، آیفون، Pdf

موضوع : عاشقانه ، معمایی
تعداد صفحات : 1254

رمان گلوگاه

خلاصه رمان : از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند، از دست های تو روی گلوی من دردی کهنه، گلوگاه سد نفس های من است و پناه تو چاره این درد…
قسمتی از داستان رمان گلوگاه
کنان نور را روی صورت مدل تنظیم کرد.
سیمگه با خستگی تمام، دوربین را به دست گرفت.
از ساعت شش صبح تا الان که نه و نیم شب بود یک لحظه هم استراحت نکرده بودیم و این همه را کلافه ساخته بود.

(بیشتر…)